کد مطلب:43144
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:22
تفسير فراز نهم خطبه صدوسيام كه درباره تأثير تقوا در رفع مشكلات ايراد شده، چيست؟
«وَ لوْ ان السَماوات والارضين كانتا رتقاً علي عبدٍ ثُمَّ اتقي الله لجعل الله له منهما مَخَرَجا»
[و اگر آسمانها و زمين بر روي بنده بسته شود، پس آن بنده بخداوند سبحان تقوي بورزد، خداوند براي او از آسمانها و زمينهاي بسته شده گريز گاهي باز ميكند.]
در آنهنگام كه همه كيهان بزرگ مانند ديواري آهنين يك انسان را در خود بفشارد، تقواي الهي انسان، آن ديوار را ميشكافد و او را از آن محاصرة مرگبار نجات ميدهد.
در امتداد عمر آدمي، لحظات و گاهي ساعات و ديگرگاه روزها يا ماههايي ميرسد كه زمان گذرا براي او از حركت ميايستد، بلكه دقائق و ساعات و روزها و شبهاي آن مانند يك زنجيرگر انبار به دست و پاي وي ميپيچد، گويي: اين خود زمان سيّال است كه او را از حركت باز داشته است. و گويي: اصلا فضائي گسترده وجود ندارد تا براي آن انسان ديدگاهي داشته باشد. همه جا بسته و همه بالها شكسته و هيچ منفذ و گريزگاهي ديده نميشود. در چنين موقعيتي فقط تقوي كه روشنترين و محكمترين رابطه بنده با خداست ميتواند ديوارههاي آهنين كشيده شده پيرامون آدمي را بشكافد.
تقوي است كه موجب نفوذ بينائي انسان از صحنه طبيعت به ماوراي طبيعت گشته و دنياي بسته را باز ميكند. ابوذر غفاري كه بنا به فرموده پيامبر اكرم (ص) مانند مسيح بن مريم(ع) در ميان اين دسته بوده است، از تقوائي بسيار والا برخوردار بود كه آسمانها و زمينها توانائي بسته شدن در برابر ديدگان خدا بين او نداشتند. معناي كلام اميرالمؤمنين(ع) چنين است كه:
اي اباذر عزيز، تو كه از تقواي الهي برخوردار هستي، آسمانها و زمينها توانايي بسته شدن در برابر ترا ندارند.
روشنايي آن گريزگاه يا بعبارت ديگر نور آن روزنهاي كه با دهنهاي به وسعت همين دنيا، انسان با تقوي را از زندان آهنين دنيا رهائي ميبخشد، از درون آن انسان بر ميآيد و بر كيهان بزرگ تابيدن ميگيرد. اگر بخواهيد صدق اين مدعا را در يابيد رجوع كنيد به گذرگاه تاريخ بشري خواهيد ديد چه انسانهاي رشد يافتهاي كه عاليترين پيامهاي انساني را چه در شكل ادبيات و چه در صورت جهان بينيها و چه به عنوان جامعهشناسي و شناخت انسانها به مردمي كه در بيرون از زندانها در كمال رهائي زندگي ميكردند، فرستادهاند.
اگر با ديده تحقيق در بعضي از زندانيان جوامع بشري بنگريم، و در آثار علمي يا وضع رواني آنان قدري دقيقتر بينديشيم، خواهيم ديد كه دريافتهاي بعضي از آن زندانيان در حقيقت آزادي، بسيار روشنتر و اصيلتر از تفكرات امثال جاناستوارتميلها بوده است كه بدون درك و دريافت حقيقت زنداني و مجبور بودن، دربازه آزادي مفاهيمي را مطرح كردهاند، كه پر از گرهها و مشكلات ميباشند. آن انسان كه از آزادي فقط رهايي از قيود و اصول رسوب شده زندگي را ميفهمد و هيچ مفهومي را جز رفع موانع از سر راه خواستههاي مادي و قلمي و فكري (هر چه باشد) درك نميكند، او حق اظهار نظر درباره آزادي را ندارد، زيرا چنين شخصي اصيلترين و پر ارزشترين آزاديها را كه عبارتست از آزادي شخصيت (كه ناشي از رشد و استقلال آن است) نفهميده است، بنابراين، اگر هم يك روشني محدودي به معارف انساني بخشيده است، در مقابل آن به تاريكيهاي حيات بشري افزوده است، زيرا در آن آزاديها كه روشنايي و توجيه از طرف شخصيت وجود ندارد، فقط حق گزينش زنجير جبر يا شبه جبر به او واگذار شده است.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 23
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.